اون روز رو هیچوقت فراموش نمیکنم
روزی که پر بودم از ترس و هراسو امید و اضطرا
روزی که خونه تی کردیمو میگموقتی زهرا و اجی از خیابون برگشتن٬خاله زنگ زد.
فهمیدم که اتفاقای خوبی قرار نیست بیفته٬درست همونطور که منتظرش بودم
وقتی دوباره تو اون خونه حرف آرشو پیش کشیدن انگار دنیا رو سرم آوار شد
نفسم بالا نمی اومد ٬دلم میخواست بمیرم٬دلم میخواست خودمو بکشم
گوشی بابا رو گرفتم و سرمو گذاشتم رو بالش پتو رو کشیدمو های های گریه کردم
ادامه دارد
خدایا کمکم کن تا بغضی را که ته گلویم را بی رحمانه میفشارد٬فرو خورم؛یاری ام کن تا این روزهای سخت را
بگذرانم و شرمنده ی امتحانت نشده باشم
از تو میخواهم لحظه هایم را دور تند بزنی؛خواه زیبا و دل انگیز باشند و خواه غم انگیز.
نگذار دست خواهشم به سوی اغیار دراز باشد.جز تو همه بی رحمند و نامرد
نگذار غم مرا ببلعدمرا به حال خودم نگذار.مرا تنها نگذار.مرا تنها نگذار
پاییز همیشه غم انگیزه.غم انگیز و با شکوه.اصلا شکوهش تو غم سردیه که لابلای برگا وجود دارهه
این حس گنگیه که ما آدما عاشق احساسات یکطرفه ایمیکطرفه ناراحت بودن٬یکطرفه عاشق بودن و حتی
یک طرفه و از نقطه نظر خودت فلسفه های زندگی رو پیدا کردن
پاییز برای من یادگار حسای یک طرفسچه اون حس خوب بوده باشه و چه بد!
همینقدر بدونید که از توصیف فرکانس پاییز روی خودم واژه کم میارم
همینقدر بدونید که پاییز برام دردو درمونه٬غم ملموسش دقیقا جایی از سینمو چنگ میزنه
که چند وقت پیش برای درمون درداش روش مرهم میزاشت
پاییز مثل همون بغضیه که نه دوست داری بترکه و نه دوست داری ته گلوت بمونه و نفستو قطع کنه
پاییز شبیه دختریه که بین باید و شاید های زندگی دستشو به دامن گریه چنگ زده
پاییز شبیه مردیه که عشقشو کنار یکی دیگه دیده
ذلیل و بدبخت نیستافقط غم داره و بغض٬و شکوهش تو همین گنگی و ناچاریه
امروز به این نتیجه رسیدم که باید از اعتقاداتم به طور جدی دفاع کنم
این دوگانگی نه به نفع خودمه نه به نفع آیندمه و نه به نفع خدا
این خاصیت پاییزه که یه حس عجیبی به یه سری چیزا داری
عجب روزای عجیبیه این روزا
عجب حسای ریپید واریه این حسا.
تا حالا شده یه حس غریبی نسبت به کسی داشته باشین؟
عشق نه هااا نفرتم نمیتونه باشه
نمیدونم!
یه حسیه بین کنجکاوی و تخیل و یه علاقه ی معمولی.
این روزا حال دلم خیلی خوب نیست ولی با پررنگتر کردن این حسای بچگونه میتونم
میتونم غمارو فراموش کنم.
درباره این سایت